1397 - ایران فیلیمو

در زندگی تو زنی است با چشمانی شکوهمند که لبانش خوشه انگور و لبخندش موسیقی و گل، اما هرکس بخواهد به او نزدیک شود ناپدید می شود…

ابی و ببو طی تماسی از دفتر دوست قدیمی خود که ماهی قرمزی به اسم سیبیل طلا هست متوجه دردسری که متوجه او شده میشوند و برای کمک به دوست خود با سفینه ای عجیب به سمت تهران شهری که سیبیل طلا در ان قرار دارد پرواز میکنند که در این بین و در طول این سفر ماجراها و اتفاقای جالبی برایشان رخ میدهد…

سالار یکی از ملاکین بانفوذ منطقه‌ هزارجریب، در آرزوی فرزندی تصمیم می‌گیرد برای چهارمین بار ازدواج کند. آق‌عمو که معتاد به مواد مخدر است و در گاوداری صالح مشغول به کار است، می‌پذیرد در ازای پرداخت بدهی که به صالح دارد، دخترش را به عقد برادرش سالار در بیاورد. بهار که از قبل دل در گرو کسری داشته، در مقابل این پیشنهاد به شدت مخالفت می‌کند…

قصه این فیلم از آنجا شروع می شود که چند سارق خطرناک و حرفه ای با لباس های مبدل و به صورت انیمیشن دو بعدی کتیبه ای را از موزه ملی می دزدند و قصد خروج از کشور را دارند.در ادامه داستان کتیبه به دست چند کودک و نوجوان در شمال کشور می افتد و این کودکان با یکدیگر عهد می بندند که تا رسیدن پلیس از کتیبه دفاع کنند. همین باعث می شود که بچه ها از تمام وسایل خود به عنوان سلاح استفاده کنند و این مسائل ایجاد طنز موقعیت می کند

زنی به نام مهری (ژاله صامتی) بر اثر اتفاقی در موقعیتی ناخواسته قرار می گیرد که بر اساس آن باید بدهی های شوهرش را پرداخت کند اما…

درباره دختر است که در یک خانواده نسبتاً بزرگ و در یک خانه بزرگ با پدر ومادر، خاله‌ها، دایی و عمویش زندگی می‌کند و قرار است برای او خواستگار بیاید و این موضوع آغاز کنند داستان فیلم است و فیلم از این دریچه روایت می‌شود و جلو می‌رود…

مردی در خانه‌ای مجلل با سگی تربیت‌شده زندگی می‌کند و خانه او مثل یک موزه تاریخ طبیعی پر از تاکسیدرمی‌های مختلف و شاخ‌های جانوران است. زنش از خانه قهر کرده و ظاهراً قصد مهاجرت دارد. دکتر کوپال که عید را در خانه و تالار خودش می‌گذراند، یک روز او درست وقتی آماده رفتن به شکار می‌شود، در این تالار گیر می‌کند و…

جوانی روستایی به دلیل کمبود و بحران آب، به دنبال لقمه نانی به پایتخت مهاجرت می‌کند. او مجبور به فعالیت در مشاغلی می‌شود که دانش و تجربه‌ای از آنها ندارد و…

یحیی» که رزمنده جوانی است و برای یک مرخصی چند روزه به شهر آمده ناخواسته در موقعیتی خاص قرار می‌گیرد و تردید در اینکه در شهر بماند یا دوباره به منطقه برگردد و…

مسعود، یاشار و کامران که با هم در خانه ای اجاره ای زندگی می کنند، با توجه به سن و سالی که از آنها گذشته است، قصد دارند سر و سامانی به زندگی خود بدهند که در این بین ماجراهایی برایشان پیش می آید…